**اینجا همه چی درهمه** | ||
|
استاد ادبیات با نگاهی مطمئن به دانشجویانش گفت : عشق چیست؟ کلاس در همهمه ای فرو رفت و هر کس از گوشه ای چیزی می گفت سپس یکی از آنها خواست نظرات خود را بر روی کاغذ بنویسند و به او تحویل دهند. دختر جوانی بر روی آخرین صندلی کلاس بی آنکه چیزی بنویسد استاد خود را می نگریست،استاد پوزخندی زد و با طعنه گفت: حضور در کلاس برای نمره آوردن از این درس کافی نیست.اگر تنبلی را کنار بگذارید و کمی تلاش کنید مجبور نمی شوید برای چندمین بار این درس را بگیرید. تعدادی از دانشجویان نگاه استاد را دنبال کردند تا مخاطب این جملات را بیابند و برخی خنده ای کردند،دختر شرمنده و خجالت زده نگاهش را از استاد برگرفت و مشغول نوشتن شد و بعد از مدتی کاغذ خود را روی میز گذاشت و از کلاس بیرون رفت. پس ار آنکه همه کاغذها جمع شدند استاد با صدایی بلند شروع به خواندن آنها کرد و هر جمله ای که از نظرش جای بحث داشت را روی تابلو با خطی درشت می نوشت. ناگهان نگاهش روی برگه ای ثابت ماند.حالت چهره اش دگرگون شد و چند لحظه ای سکوت کرد و بعئد با قدم هاییی آرام و سنگین به کنار تابلو رفت و خطی بر همه ی جمله ها کشید و نوشت: "عشق وسیع تر از قضاوت ماست" و بعد خیره شد به صندلی خالی آخر کلاس. هیچ کدام از دانشجویان متوجه علت این رفتار نشدند. اما بر روی کاغذی که دست استاد بود این چنین نوشته شده بود: "عشق برگه ی امتحان سفیدی است که هر ترم خطی از غرور بر رویش کشیدی و نخواندی اش! عشق امروز ،روی صندلی آخر کلاست مرد!" نظرات شما عزیزان:
سلام خوبیئ خسته نباشی راسی لینکت کردم خواسی لینکم کن بازم بهت میسرم بسری خیلی خیلی خوشحال میشم باز مخسته نباشی
بای عزیزم
سلام الهام جان وب قشنگی داری.اگه تونستی به وب منم یه سر بزن.البته این وب من نیست ومن دراون به عنوان یه نویسنده وبا اسم درسا جون کار می کنم.وب اصلی من اینه winxclop.loxblog.comکه امیدوارم بیای.فعلا.
|
|
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |